چیزهایی هست که نمی دانی ...

خاطراتِ یک عدد مغزِ گِردو ...!

چیزهایی هست که نمی دانی ...

خاطراتِ یک عدد مغزِ گِردو ...!

بسم الله الرحمن الرحیم
تمام حرف هایم، تمام دنیایم بین این دو حرف معنا می شود الف تا ی ... اما خودم میان این دو حرف محصور شده ام ... " ا ..... ی "
من مهم نیستم یعنی از نظر من هیچ کس مهم نیست :) این افکار آدم هاست که اهمیت داره ...
افکارتون زیبا باشه ان شاءالله ...

مشکلِ جیب ...!

پنجشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۵۰ ق.ظ

و لباس ها باید جیب داشته باشند و مثلا اگر جیب نداشته باشند پس چه داشته باشند ؟!

بابای عزیزتر از جان یک پیراهن های خاصی دارند که اگر اشتباه نکنم ایده اولیه طراحی آن از خود ایشان بوده است ! و چون ظاهرا به سبک آن ها علاقه مند هستند مدام هم می دهند تا برایشان تجدید دوخت کنند !!! از قضا ما هم آن پیراهن های بابا را خیلی دوست می داریم پیراهن هایی با پارچه های عمدتا آبی ...! که ویژگی بارز و دوست می داشتنی این پیراهن ها برای ما همانا وجود چهار جیب بر روی آن هاست ...! حالا اینکه بابا دو تا عینک دارند و کاغذ و خودکار و مدارکش و ایضا یک گوشی و بنابراین در فصل گرما که بدون کت بیرون می روند این جیب ها به کارشان می آید یک بحث است اینکه دخترِ بابا همین جوری ذاتا جیب دوست می دارد و  اِرق خاصی نسبت به آن دارد یک چیز دیگر ... اصلا جدا جدا :)

من از بچگی همین جوری بودم یعنی از اول مشکل جیب داشتم ...! سرِ مانتو خریدن، کیف خریدن :| آخه همه می دونن یه شخصیت پَتِ پستچی دارم من ! البته الان مشکل کیفم تا یه حدودی حل شده ولی مشکل مانتوی جیب دار هنوز هم دغدغه فرهنگی منه ! انصافا لباس جیب دار یه چیزِ دیگه ست ... یه چیزِ خیلی دوست می داشتنی واقعا .


۹۴/۰۴/۰۴ موافقین ۱ مخالفین ۰
بچه زنده -