چیزهایی هست که نمی دانی ...

خاطراتِ یک عدد مغزِ گِردو ...!

چیزهایی هست که نمی دانی ...

خاطراتِ یک عدد مغزِ گِردو ...!

بسم الله الرحمن الرحیم
تمام حرف هایم، تمام دنیایم بین این دو حرف معنا می شود الف تا ی ... اما خودم میان این دو حرف محصور شده ام ... " ا ..... ی "
من مهم نیستم یعنی از نظر من هیچ کس مهم نیست :) این افکار آدم هاست که اهمیت داره ...
افکارتون زیبا باشه ان شاءالله ...

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

به نظر من ماه رمضون همین که از روز هفتمش بگذره یعنی همون یه هفته خودمون دیگه تحمل روزه ساده ست ... به عبارتی به این زمان میگن زمانی برای آب بندی شدن :) حالا خداییش دهن ماه رمضون دروغ نباشه هنوز تو تعداد روزش اختلاف دارم با خودم ... یعنی به نتیجه دقیق نرسیدم :| مثلا همین امسال خود من روز اول اندازه هفت روز تِستِ سیستم مرکزی شدم ! خدا رو شکر زنده ام هنوز ! قشنگ معلومه روزه بهم ساخته که مغزم هنوز اندک فعالیتی داره :) خاطر نشان کنم که هوای مشهد این روزها به مدد بارش بارون های حسابی و قشنگ تقریبا خنکه و اصلا جون میده واسه روزه و ماه رمضون ... روز اول بحث بحثِ روزه داری و تشنگی و گرسنگی و گرما نبود بحثِ یه گوی بود اندازه نارگیل ... القصه یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود یه گوی بود قدِ یه نارگیل که همین طور بی هوا داشت برای خودش قِل می خورد ! و تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل ! حالا من که خودم بارها و بارها گفته و از گفته خود دلشادم که همی تحمل درد در من اصلا نباشد یا نهایتا اندکی باشد آن هم با اشک و خون بسیار ! فلِذا بچه زنده هستم یک معتاد به آکسار و کدئین و شما نمی دانید آن چه من استغفرالله می دانم ؟! نه بابا آنچه من کشدیم ! نه نشد کشیدن معتی نداره یعنی نمیشه که بشه :| همون تجربه کردم ! خلاصه خدا سر کلاغ کورای بیابون نیاره جنس باشه حالت خراب باشه اختیار باشه نارگیل باشه ولی خدا هم باشه :) قرص منظورم بود !

نمی دونم چرا گاهی همه اعضا و جوارحم یه تِم خفیف لجبازی دارن ! دیگه موقع افطار با یه دونه قرص خوب نمی شد که ! لامصبا گچ می ریزن توش به جای چیز ! متفاوت خوردم بلکه افاقه کنه ! ساعتای ده یازده شب یه حالی بودم سرخوشِ و خندان لب و مست !

پی نوشت : گذر روزها باور کردنی نیست ... گاهی خیلی دور گاهی خیلی نزدیک ...

بچه زنده -
۳۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۴:۲۵ موافقین ۳ مخالفین ۰

در حال حاضر تو زندگیم فقط به یه نفر داره کم کم حسودیم میشه :| نه به دلایل عمومی و مردمی ! که تحصیلاتش بالاتره ؟! نخیر ! کمالاتش بیشتره ؟! نه بابا ! خوشگلتره ؟! عمرا :| باحال تره ؟! تو بگو یه درصد ! پولدارتره ؟! نُچ ! خلاصه هیچکدوم از هر چی شما بگین ...! فقط یه حالیه متوجهی ...؟! فقط همین ...

حسود نوشت : بمیرم هم نمیگم کیه ... دو حالت که بیشتر نداره یا تا چند وقت دیگه خوب میشم یا از حسودی می ترکم :/ 


بچه زنده -
۰۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۵۱ موافقین ۳ مخالفین ۰

اونی که هنوز گاهی صبح از خونه میره بیرون ظهر که برمیگرده بی اختیار دستشو دراز می کنه که زنگ در خونه خودشو بزنه منم ...! خوبه که همون موقع نمیگم کیه ...؟! این خوبه و این یعنی من هم خوبم هنوز :)

بچه زنده -
۰۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۶ موافقین ۳ مخالفین ۰

 خواستم بنویسم دلیل این همه نیامدن را ... دلیل این همه تحمل دل کندن و ننوشتن را ... فکر کردم که هوف ...!  هزار و یک شب است ! و من امشب شهرزادم درونم نیست و فقط یک عدد بچه زنده شب زنده دار خالی هستم ... همین :)

تنها ؛ تویی تو که می تپی به نبض این رهایی
تو فارق از وفور سایه هایی
باز آ که جز تو جهان من حقیقتی ندارد
تو می روی که ابر غم ببارد
به سمت ماندن ات راهی نمیشوی چرا
گاهی ستاره هدیه کن به مشت پوچ شب ها
شمرده تر بگو با من حروف رفتنت
تا من بگیرم از دلت همه بهانه ها را

آشوبم آرامشم تویی
به هر ترانه ای سر میکشم تویی
سحر اضافه کن به فهم آسمام
آشوبم آرامشم تویی
به هر ترانه ای سر میکشم تویی
بیا که بی تو من غم تو صد خزانم

بگذار بگویم که از سراب این و آن بریدم
من از عطش ترانه آفریدم
به سمت ماندنت راهی نمی شوی چرا
گاهی ستاره هدیه کن به مشت پوچ شب ها
شمرده تر بگو با من حروف رفتنت
تا من بگیرم از دلت همه بهانه ها را
آشوبم آرامشم تویی
به هر ترانه ای سر میکشم تویی
سحر اضافه کن به فهم آسمانم
آشوبم آرامشم تویی
به هر ترانه ای سر میکشم تویی
بیا که بی تو من غم تو صد خزانم

بچه زنده -
۰۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر