امشب شهاب بارونه ها ...
دیروز خانواده آقای داماد عزیز اساس کشی یا اثاث کشی یا شاید اصاص کشی یا ... یکی از همینا داشتن دیگه ...! چشمتون روز خیلی خیلی بد نبینه چون بد که چیزی نیست عذرخواهم سوسول بازیه ! خیلی وقته واسه ما خاطره شده دیگه خدا بیامرز :| می خوام بدونم کسی مونده هنوز که ندونه من دیکس کمر خفیفم بعضی موقع ها درد می گیره آیا ؟! همه میدونن یا باز جار بزنم ها ؟! :| آقا من اعصاب دارم همه می دونن ... دیکس کمر ندارم ... دیکسِ می فهمی دیکس ...! خودش که قربونش برم دریغ از یک ذره فهم !!!
ای منِ خیره سر ... همه مراعات می کنن اون وقت منِ دلسوز منِ کاری منِ مهربان منِ خیرخواه (صفات خوب که همه می دونن ماشاءالله فت و فراوونه حالا اینکه به این تعداد کم بسنده شد من باب ریاس دیگه) منِ استرسی منِ کارگر منِ ایضا دوباره خیره سر اکثر اوقات جو میگیرم خودم اول از همه یادم میشه همین موضوع به این سادگی به این بدمزگی رو :( آقا ما اثاث کشی منزل خودمون اینقدر حرص نخورده بودیم که اینجا عذرخواهم کوفت کردیم ... یعنی بنده های خدا اینقدر دست تنها بودن که جیگر آدم تاول یا به قول نیشابوریا پوفله می زد ! هیچی دیگه نهایتا همون شد که همیشه میشه ! شد آن چه شد و نباید میشد ...! الان من یک عدد ژله خوشمزه ام که دارم سخنرانی می کنم ...! من که کمر ندارم که :| کی گفته راه رفتنی رو باید رفت ؟! باید برگشت آقا باید برگشت ...! ما هی هر دفعه میریم تا آخرش ! اینا اینجوری !!! شله که پخش نمی کنن که ! خدا شاهده تهش جز درد هیچی دیگه نیست ! اینم ضرب المثله آخه ؟! ایضا در بستنی رو هم باید باز کرد ... بیایید یک بار برای همیشه این مسائل مهم فلسفی رو به خاطر بسپاریم تا، تا آخر عمرمون نون و کره بخوریم ...! حالا دیگه خود دانید ...
ولی واقعا خدا شانس بده ... خدا ...