ظهری می خواستم یه مطلب که خیلی وقته رو اعصابمه راجع به زورو بنویسم نشد گفتم روزه ام خوبیت نداره دهنِ ماه رمضون ...! نه که قصه دیروز و امروز باشه ها نه ! اتفاقا یکی دو ماهی هست تو برزخ بین نوشتن و ننوشتن گیر کردم ... منتها تا الان هی خویشتن داری می کردم هی خانومی به خرج می دادم :/ ولی خدا شاهده دیگه با اتفاقات امشب، بچه زنده نیستم اگه تو همین روزا با بلدوزر از روش رد نشم :/
پی نوشت : اگه گذاشتن ما با سلامت کامل روح و روان به روز هفتم برسیم :)) معنی فعل شاید انگولایی تِن نِه همونیه که همه می دونن !!!