دچار یعنی همینی که هست ...!
یه بیماری مسری هست که هر چند وقت یه بار سراغ همه آحاد ملت میره، من الان دچار همون شدم ... الان سراغ منم اومده چون اگه ریا نباشه منم جزء آحاد ملتم اگه خدا بخواد ...!
و دچار یعنی ع ا ش ق ... و فکر کن که
چه تنهاست اگر ماهی
کوچک ، دچار آبی دریای بیکران باشد ! چه فکر نازک
غمناکی !
نه البته از این دچارها نه که ! چه معنی داره اصلا ؟! بیکارم مگه :)) از این دچارها که وقتی خیـــــــــــــــــــــــــلی کار داری و از در و دیوار هم همین جور برکتی داره میباره برات، هیچ کاری انجام نمیدی ! تازه بد ماجرا اونجاست که بعضی وقت ها خودت هم نمی دونی چرا انجام نمیدی ! از اینا منظورم بود :| البته من الان یه دندونه بالاترم ! آخه تقریبا و تحقیقا می دونم چرا فعل انجام دادن رو صرف نمی کنم، منتها چیزی که مهمه اینه که در هر حال باز هم با وجود این آگاهی عمیق، در اصل ماجرا که همانا یه حرکتی زدنه، تا همین لحظه تغییری حاصل نشده متاسفانه !
مرضِ دیگه مرض ... اسمش روشه ... میاد، میره ان شاءالله :)
فردا دارم میرم یه جایی که از همین الان پیش پیش انگشتام دارن قلقلک میان ولی چون من خیلی دختر صبوری هستم !!! صبر پیشه کرده و البته تقوای الهی :) ان شاءالله فردایی پسون فردایی اگه شد می زنم زیر هر چی کاسه صبر بپاشه به در و دیوار جزیره اصلا :| جای نگرانی نیست، واضح و مبرهنه که من الان کاملا خونسردم :)
الان باید بگیم به قول رزمنده مبارک باشه عایا ؟
چی بگم والا ما که از نوشته های شما جدیدا چیزی دستگیرمون نمیشه (لبخند)
البته فکر کنم ما قبل از شما مبتلا شدیم به این بیماری هایی که گفتید
عاقبتتون بخیر به حق حضرت ابوتراب