مرا هزار امید است و هر هزار تویی ...
سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۵۲ ب.ظ
پاییز داستانِ دوست داشتنیِ دستانی ست که انار دانه می کنند ...
چه کسی بود صدا زد : " ... آی آدم های خوب، روزهایتان پاییزی، پاییزتان اناری، انارهایتان بهشتی ...! "
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی
بهارها که ز عمرم گذشت و بیتو گذشت
چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی
دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند
در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی
شهاب زودگذر لحظههای بوالهوسی است
ستارهای که بخندد به شام تار تویی
جهانیان همه گر تشنگان خون مناند
چه باک زانهمه دشمن چو دوستدار تویی
دلم صراحی لبریز آرزومندیست
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
سیمین بهبهانی
۹۴/۰۸/۱۲
پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد