چیزهایی هست که نمی دانی ...

خاطراتِ یک عدد مغزِ گِردو ...!

چیزهایی هست که نمی دانی ...

خاطراتِ یک عدد مغزِ گِردو ...!

بسم الله الرحمن الرحیم
تمام حرف هایم، تمام دنیایم بین این دو حرف معنا می شود الف تا ی ... اما خودم میان این دو حرف محصور شده ام ... " ا ..... ی "
من مهم نیستم یعنی از نظر من هیچ کس مهم نیست :) این افکار آدم هاست که اهمیت داره ...
افکارتون زیبا باشه ان شاءالله ...

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

به نظرم آشپزی کردن در کل چیز خوبیه ... اما در جزء گاهی نه تنها چیز خوب و باحالی  نیست با تنها که حال آدم رو هم میگیره :| مثلا همین سحری درست کردن که من هر دفعه کلی وقت و مغز می ذارم که چی بپزم که میلم بکشه بتونم بخورم چون ماه رمضون متاسفانه خیلی خوش غذا نیستم واقعیتش ! و گرنه که هم کامل آشپزی یاد گرفتم تو این یه سال هم اگه ریا نباشه دستپختم خیلی خوب شده ! بعدش هم این رفیق ما که کلا بی ادعاست بنده خدا :| می مونه خودم ... اصلا مشکل منم من :| معلومه دیگه عادت های غذایی بین افراد یه خانواده متفاوته چه برسه به شهرهای مختلف کشور ... در مورد افطار و سحر که دیگه عجیب غریب ! مثلا ما عادت داریم افطار نون و پنیر و سبزی و نهایتا سوپی آشی چیزی می خوریم ! اون وقت سحری مثل وعده ناهار و شام پختنی درست می کنیم ! حالا قسمت جالبش اینه که وقتی افطاری مهمونی میدیم یا میریم به غیر از سوپ و آش یک دو نوع غذای به قول بنده خشک هم حتما هست دیگه ! منتها بعضیا عادت دارن وعده سحری رو مثل صبحانه می خورن و افطاری رو مفصل دیگه ... پیچیده شد یه کمی !!! بگذریم به هر حال من، افطار، فقط نون و پنیر و سبزی و سوپ، سحری هم که هر چی کَرَمتونه دیگه :)) هر چی خوشمزه تر بهتر :) که البته اینو همه می دونن ...!
حالا می رسیم به قسمت خوب آشپزی ... برای من کیک پختن اون قسمت قشنگشه :) هر چند اجالتا دو تا قالب یه شکل دارم و خب بالطبع همیشه ظاهر کیک هام شبیه همدیگه ست و طعم پودر کیک ها هم نهایتا فقط بین دو یا سه طعم مورد علاقه تغییر می کنه اما باطنشون قطعا فرق می کنه ! 
نه دُرُغ گفتم :)) همه چی عین همه فقط مناسبت ها و بی مناسبت های کیک پختنم فرق می کنه همین ! ولی به هر حال من خوشحالم ! چون نکرده کار که کار کند پروردگار نگاه کند ... ان شاءالله :))
مناسبت این دفعه هم تولد 34 سالگی رفیقِ راهمان بود ... 20 اردیبهشت ... بعد از افطار ...
بچه زنده -
۲۲ خرداد ۹۶ ، ۱۴:۰۲ موافقین ۲ مخالفین ۰

دیروز حدودا ساعت شش بعداز ظهر تلویزیون رو روشن کردم یه شبکه ای داشت آموزش یه غذای محلی خیلی شیک و مجلسی رو نشون می داد و از قیافه شمعلوم بود چقدر خوشمزه ست :| اونم چی درست زمانی که کمی و البته فقط کمی ضعف سراغ آدم میاد ! بعد که تموم شد شبکه رو عوض کردم و از قضا اون شبکه هم چیزای خوشمزه خوشمزه درست کرده بودن دورهمی و داشت نتیجه کار رو نشون می داد ! حالا ما که از اوناش نیستیم ولی خدا خیرتون بده دقیقا چند به چندین ؟! طرح استقامت سنجی مخاطبی چیزیه ما بی خبریم ! شاید آدم دلش بخواد خب !

بگذریم دیگه کم کم داره تابستون میاد ... البته تقویمیش ! چون الان زیاد زیاد همه جای کشور تقریبا خرما پزون هست ! منم که فعلا بیکار تراس کوچولوی خونه خودمون رو خوشگل موشگل کردم و منتظرم علنا تابستون بشه برم برای برداشت محصول !!! کولاک کردم :| چیز میز کاشتم ... خیار، بادمجون، گوجه فرنگی، فلفل :) البته هنوز در حد نشاست که از نمایشگاه گل خریدم و امیدوارم که به امسال برسه و بشه برداشت محصول کرد :| 

این عکس واسه یکی دو روز قبل از عیده ... الان فرق کرده یه کم پر و پیمون تر شده عکسای جدیدشو میذارم حتما :) زمستون یه پلاستیک بزرگ دور نرده های لبه تراس کشیده بودیم تا همین یه ذره جا گلخونه بشه ! و خوب هم جواب داد چون هم سرما تو اتاق نمیومد هم هواش خیلی باحال شده بود ... همه آدما دلشون سرسبزی می خواد ... آب می خواد ... باغ و بهشت می خواد ... منتها وقتی نمی رسن بهش، به یه باغچه کوچیک به یه گلدون یا یه حوض هم قناعت می کنن !



پی نوشت : مگر نه اینکه آدمی از بهشت آمده ... پس حتما دلش دوباره بهشت خواهد خواست ... با باغ ها و نهرهایی که تا ابد در زیر درخت هایش جاری باشد ...

بچه زنده -
۱۲ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۳۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳ نظر

ریحان جان میگه یه چیزِ خوب می خوام ... یه چیزِ خوب بده ... یه چیزِ خوب بخر ... تو اکثر خواسته هاش یه کلمه خوب هست و این تو لغت نامه من چیز کوچیکی نیست ... زیادی خوبه دوست می دارم :) الان درست زمانیِ که خیلی خیلی خوشگل حرف می زنه به طوریکه میشه درسته قورتش داد ...! به همین سادگی به همین خوشمزگی ... البته یه کم سینِ ش می زنه :))

بچه زنده -
۱۱ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۴۱ موافقین ۲ مخالفین ۰

یه توصیه بچه زنده ای می کنم همانا همگی تو این ماه مبارکی رستگار بشیم بره ! بابا اگر کاری هست که از دستمون برمیاد یا وظیفمونه یا قولشو پیش پیش دادیم بهتره یه جوری انجامش بدیم که طرف رو بیخودی شرمنده خودمون نکنیم که عذاب وجدان بگیره یا پشیمونِ زار بشه ...! خدا رو خوش نمیاد ! دیگه خونه پُرِ پُرش با دو تا تعارف رد شه بره ! والا به خدا ...

ببین بعد افطاری چه جوری آدم رو از هم از هم درمیارن :|

بچه زنده -
۰۸ خرداد ۹۶ ، ۲۱:۲۴ موافقین ۲ مخالفین ۰

من آمده ام وای وای من آمده ام ...! چه چیزا که اتفاق نیفتاده چه چیزا که نمی خوام بگم چه کارا که نکردم چه حرفا که نمونده چه عکسایی که نزاشتم ...! ( دیالوگ کاملا مشهدی ست ) خودم هم نمی دونم چرا از آبان سر و کله م اینجا پیدا نشده ؟! کی باور می کنه :| البته که می دونم فقط قصه حسین کردِ شبستری ست که خب ترجیحا به نفع همه ست که منظومه ش رو طی چند وقت بنویسم مثلا ! 

سوم خرداد سالگرد ازدواج من و آن آقای خوب بود :) روز عروسی و شولولولولو !!! پارسال روز بعد از نیمه شعبان ... و من دقیقا روز قبلش حوالی ظهر اومدم اینجا و نوشتم :) یکسال گذشت به همین زودی ... به همین خوبی و خیری ... خدا رو شکر بی نهایت ... و البته باید خاطر نشان کنم که برای همیشه روز سوم خرداد روز آزادسازی خرمشهر و روز عروسی خواهد بود :| بس که انقلابی ام من ! یادمه قبلنا یه بار دیگه این جمله رو گفته بودم و فخرش رو هم فروخته بودم ولی خب خالی از لطف نیست دیگه این روزای شانسیِ انقلابیِ من !

مثلا همین الان، نگا چه روز خوبی دوباره اومدم اینجا ! روز اول ماه مبارک ... بس که مذهبی ام من، قشنگ معلومه ! و خب قطعا این هم ربطی به ریا و این دنگ و فنگا نداره ... کیه که ندونه ! همه می دونن ...! ( خدایا منو اول ببخش بعد بکش لطفا ! )

باید بگم که ...


بچه زنده -
۰۶ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۲۱ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲ نظر